علل اجتماعی که به نوعی زمینه ساز بدبینی در افراد می شوند می توانند از خانواده یا گروه های اجتماعی بزرگ تر یا هر دو، منشأ بگیرند

دو دسته از عوامل در ایجاد بدبینی نقش دارند:
عوامل اجتماعی و عوامل ژنتیک.
افراد منفی نگر فاجعه ها و باخت های بزرگی را در زندگی گذشته شان پشت سر گذاشته اند و با غم بسیار کمبودها و شکست های شغلی، تحصیلی و خانوادگی را تجربه کرده اند، این تجربیات باعث شده آن ها متقاعد شوند که شکست خوردگان دائمی هستند.

علل اجتماعی که به نوعی زمینه ساز بدبینی در افراد می شوند می توانند از خانواده یا گروه های اجتماعی بزرگ تر یا هر دو، منشأ بگیرند. خانواده به عنوان اولین الگوی افراد می تواند سهم بزرگی در نوع نگرش به زندگی ایفا کند. طبیعی است چنانچه خانواده الگویی از منفی نگری را در مورد مسائل مختلف به فرزند خود ارائه کند، فرزند نیز در آینده با چنین الگویی به مسائل نگاه خواهد کرد. اجتماع بزرگ تر، یعنی جامعه نیز نقش مهمی در بدبینی افراد دارد. اجتماعی که ارتباط افراد آن با یکدیگر بر اساس بی اعتمادی و سوء ظن پایه گذاری شده باشد، در میان اعضای خود بدبینی را رواج می دهد. این گونه ترویج بدبینی و بی اعتمادی به طور غیرمستقیم واز طریق ارائه ی الگوهای رفتاری صورت می گیرد. از جمله نمودهای آن، استفاده از انواع کاغذ بازی های اداری و ارائه ی مدارک کتبی برای پرهیز از سوء استفاده ها است. در چنین اجتماعی، احتیاط های بی مورد از یک سو، و سوء استفاده از فرصت ها از سوی دیگر، موجب می شود که بی اعتمادی در افراد تثبیت شود. از این رو در چنین اجتماعی افراد ارتباط خود را با دیگران بر اساس بی اعتمادی و احتیاط زیاده از حد پایه ریزی می نمایند و یا از اعتماد دیگران سوء استفاده می کنند.
البته اگر بدبینی بر اثر مناسبات نادرست اجتماعی یا تجربه های فردی اشخاص ایجاد شده باشد، بیماری محسوب نمی شود، به عبارت دیگر فردی را که در نتیجه ی نظام های نامناسب اجتماعی و خانوادگی نگاهی منفی به امور پیدا کرده نمی توان بیمار نامید، چنین فردی نسبت به دنیا و جامعه نگرش منفی پیدا کرده و بی اعتماد شده است.
بدبینی بیمارگونه و بدبینی مرضی، نه در نتیجه ی مسائل اجتماعی، بلکه به سبب عوامل ژنتیک پدید می آیند. تغییرات و فعل و انفعالات شیمیایی مغزی بیمار موجب ایجاد، گسترش و تثبیت باورهای بدبینانه در وی می شود. عامل وراثت در پدید آمدن این تغییرات نقش بسیار مهمی دارد.
بیماری هایی مانند افسردگی، جنون جوانی یا شیزوفرنی، شیدایی، وسواس و بدبینی مرضی از جمله بیماری هایی هستند که نشانه های بدبینی بیمارگونه در آن ها وجود دارد. برخی بیماری های جسمی مانند سکته های مغزی یا اتفاقات حادی که برای مغز می افتند نیز ممکن است باعث ایجاد بدبینی در افراد شوند. معمولاً افرادی که در نتیجه ی چنین بیماری هایی دچار بدبینی می شوند، بدبینی خود را به شکل های مختلف نشان می دهند. به عنوان مثال در بدبینی مرضی فرد احساس می کند که دیگران قصد آسیب رساندن به او را دارند، پش سر او صحبت می کنند، او را تخریب می کنند و یا حتی فکر می کند که دیگران در غذای او سم می ریزند. در برخی دیگر از موارد تصور فرد بیمار بر این است که دیگران به خصوص همسرش به او وفادار نیستند و رابطه ی صادقانه ای با او ندارند.
چنانچه بدبینی بر اثر آسیب های مغزی بروز نماید، علائم آن بیماری نیز در معاینه ی پزشکی یا تصویربرداری مغزی و یا آزمایشات طبی، مشخص و قابل جست و جو هستند. این علائم عموماً به شکل اولیه بروز می کنند و بدبینی به عنوان یک نشانه ی ثانویه مشاهده می گردد. ذکر این نکته ضروری است که اگرچه بدبینی می تواند به عنوان علامتی از آسیب های مغزی مثل سکته های مغزی باشد ولی این بدان معنی نیست که در هر فرد مبتلا به بدبینی بررسی های متعدد آزمایشگاهی و یا تصویربرداری و نوار مغزی ضرورت دارد، بلکه روش های فوق زمانی لازم است که پزشک بر اساس شواهد بالینی و یافته های معاینه به وجود مشکلات اولیه ی مغزی مشکوک گردد.
آیا ممکن است زمینه ی ژنتیک در تمام عمر فرد خاموش بماند؟
اگر زمینه های ژنتیک این بیماری در کودکی وجود داشته باشد عوامل محیطی در بزرگسالی می توانند باعث فعال شدن این ژن بشوند. البته این که ژن این بیماری در تمام طول عمر فرد خاموش بماند یا در مقطع خاصی فعال شود، چندان قابل پیش بینی نیست.

ما وقتی می توانیم به این پرسش پاسخ دقیقی بدهیم که بتوانیم دقیقاً ژن های ایجاد کننده ی این بیماری را پیدا کنیم و افرادی را که دارای چنین ژنی هستند برای مدت زیاد تحت نظر بگیریم و تعداد افرادی را که به بدبینی دچار می شوند، به نسبت کل جمعیت بسنجیم تا بتوانیم بگوییم که این ژن مطمئناً روزی فعال خواهد شد یا خیر. و چون چنین امکانی هنوز فراهم نشده نمی توان به این پرسش پاسخ دقیقی داد.
در بررسی های بالینی مواردی را مشاهده کرده ایم که کسانی ناقل ژن این بیماری بوده اند اما در تمام عمرشان به بدبینی دچار نشده اند. یعنی فردی که پدر و فرزندش به این بیماری مبتلا بوده اند، مطمئناً خودش هم دارای این ژن هست، اما وقتی چنین فردی در تمام عمر خود به بدبینی دچار نمی شود. یا بیماری به شکل بسیار خفیفی در او وجود دارد، می توان نتیجه گرفت که ا ین فرد حلقه ای از زنجیر انتقال ژن هست اما خود به بیماری مبتلا نشده است.

فعال شدن این ژن به عوامل محیطی مثل استرس ها، اضطراب ها و تنش های مختلف بر می گردد، اما نمی توان پیش بینی کرد که این ژن دقیقاً تحت چه شرایطی فعال می شود.
در حال حاضر دستکاری و یا مهندسی ژنتیک روش رایجی برای پیشگیری از بیماری بدبینی تلقی نمی شود، زیرا در تمام بیماری های روان پزشکی و از جمله بیماری بدبینی یک ژن به خصوص به عنوان تنها عامل ایجاد کننده مطرح نیست. دستکاری ژنتیک در مواردی قابل انجام است که ژن مسئول بیماری کاملاً مشخص باشد.

آیا ممکن است شغل افراد باعث بدبینی آن ها شود؟
افراد ممکن است به دلیل شغل شان در مورد بعضی مسائل کمی محتاط تر یا حساس تر باشند ولی شغل افراد نمی تواند باعث بیماری آن ها شود. برای مثال ممکن است گفته شود کسانی که با جرائم سروکار دارند، افراد بدبینی هستند و یا پزشکان وسواسی هستند. در بسیاری از مواقع موضوع بر عکس است. یعنی افراد با یک زمینه ی شخصیتی خاص، شغل خود را انتخاب می کنند. مثلاً ممکن است فردی که زمینه ی بدبینی دارد برایش جالب باشد که تبهکاران را دستگیر کند و این کار به او حس خوبی بدهد، یا کسی که به بهداشت اهمیت زیادی می دهد به حرفه ی پزشکی روی می آورد.

افراد از طریق شغل خود تجربه های ویژه ای را کسب می کنند که این تجربه ها ممکن است آنان را نسبت به بعضی مسائل هشیارتر و دقیق تر کند و در نتیجه حساسیت هایی را در آن ها برانگیزد. این موضوع امری اکتسابی است و با بدبینی بیمارگونه تفاوت دارد. اگر کسی زمینه ی ژنتیکی ابتلا به بیماری بدبینی را نداشته باشد، شغل او نمی تواند باعث بیماری او شود.
ما به کسانی که زمینه ی بیماری بدبینی دارند توصیه می کنیم تا حد امکان وارد مشاغلی مانند قضاوت، فعالیت های پلیسی وسایر مشاغلی نشوند که با جرم جنایت سروکار دارند، چرا که جوّ بی اعتمادی که بر این گونه مشاغل حاکم است و استرس واضطراب فراوانی که در این مشاغل وجود دارد باعث می شود بیماری بدبینی در افرادی که زمینه ی ژنتیکی آن را دارند فعال و نیز تشدید شود. این گونه مشاغل به این افراد آسیب می زنند.

آیا مصرف مواد مخدر باعث بدبینی می شود؟
یکی از عوارض مصرف مواد مخدر و الکل ایجاد بدبینی است. با این حال هرگز ادعا نمی کنیم که هر کس مواد مخدر یا الکل مصرف کند، حتماً به بدبینی مرضی مبتلا می شود. این مواد ممکن است باعث فعال شدن عوامل ژنتیکی فرد شوند. آنچه مسلم است مصرف مواد مخدر و الکل به طور کلی به بدبینی دامن می زند.
خیلی از اوقات مسمومیت ناشی از مصرف مواد مخدر موجب روز بیماری بدبینی همراه با افسردگی می شود و در صورتی که مصرف این موارد قطع شود قاعدتاً باید بسیاری از این علائم از میان برود. ولی متأسفانه گاهی مصرف طولانی این مواد یا مسمومیت ناشی از آن ها چنان تغییراتی در موارد شیمیایی مغز به وجود می آورد که قطع مصرف آن مواد باعث از بین رفتن آثار آن ها نمی شود.


با این توضیح می توان نتیجه گرفت افرادی که مواد مخدر یا الکل مصرف می کنند، چنانچه دچار بدبینی باشند در قدم اول لازم است مصرف این مواد را زیر نظر پزشک قطع نمایند. پس از آن در بسیاری از موارد علائم بدبینی قطع ویا کم می شوند و در حال اول، یعنی قطع علائم بدبینی، تنها درمان لازم بر روش های جلوگیری از مصرف مجدد مواد مخدر و الکل مبتنی است.

آیا درآمد کم و فشارهای مالی می تواند موجب بدبینی در افراد شود؟
هیچ عامل محیطی یا بیرونی بدون وجود زمینه ای ذاتی و ژنتیکی در فرد نمی تواند بدبینی مرضی را ایجاد کند. از این رو عواملی همچون فشارهای مالی و اقتصادی تنها عوامل آشکارساز وتشدید کننده محسوب می شوند ونمی توان آن ها را عوامل سبب ساز بیماری به شمار آورد.
در برخی موارد استرس ها و تنش های محیطی مانند شرایط مالی بدو یا سایر مشکلات اجتماعی در فرد ایجاد حساسیت می کنند. در چنین شرایطی حساسیت فرد می تواند موجب آن شود که رفتار و گفتار اطرافیان در نظر او بزرگ جلوه کند و فرد به ظاهر بدبین به نظر برسد.
در این حالت ما این نوع بدبینی را بدبینی مرضی تلقی نمی کنیم، به این علت که در این گونه موارد خود افراد اغلب به حساسیت و زودرنجی خود کاملاً واقف هستند.
می توان نتیجه گرفت که عوامل محیطی علت ایجاد کننده ی بیماری ها نیستند بلکه تنها نقش تشدید کننده ی آن ها را به عهده دارند.
 
تفاوت بی اعتمادی و بیماری بدبینی
افراد ممکن است بر اثر تجارب شخصی و اجتماعی نسبت به بعضی مسائل بی اعتماد شوند، اما این بی اعتمادی فقط در مورد یک موضوع به خصوص است و فرد آن را به تمام موارد مشابه تعمیم نمی دهد. این بی اعتمادی ها معمولاً موقتی هستند و بعد از مدتی از بین می روند. به عنوان مثال اگر پدری یک بار ببیند که پسرش دارد از جیب او پول بر می دارد، نسبت به او بی اعتماد می شود، اما بعد از مدتی وقتی ببیند که پسر از کار خود پشیمان است، دلیل کار او را متوجه بشود، و آن عمل دیگر تکرار نشود، به مرور زمان اعتماد پدر به پسرش بر می گردد. اما در مورد بیماری بدبینی و بدبینی مرضی این گونه نیست.

کسی که بدبینی بیمارگونه دارد حتی اگر تجربه ی شخصی نداشته باشد بر اساس استدلال و برداشت های خود بی جهت نسبت به یک موضوع یا یک فرد بی اعتماد و بدبین می شود. به عنوان مثال ممکن است فردی پولش را در خیابان گم کرده باشد، اما به پسرش تهمت می زند که او پولش را برداشته، در صورتی که هیچ نشانه ی قابل اعتنایی هم دال بر این موضوع ندیده است.

گاهی ممکن است این افراد تجربه ی شخصی داشته باشند، یعنی مثلاً فرد ببیند که پسرش از جیب او پول برداشته، اما اگر پسر هزار بار هم از او عذر خواهی کند و توضیح بدهد ودیگر هم کارش را تکرار نکند، دیگر اعتماد پدر بر نمی گردد و حتی ممکن است او این موضوع را به فرزندان دیگرش هم تعمیم بدهد و آن ها را هم به دزدی متهم کند.
چنین افرادی با هیچ منطق و استدلالی قانع نمی شوند که اشتباه می کنند و اگر بر حسب اتفاق چیزی هم مشاهده کنند که حرف شان را تأیید کند، یعنی مثلاً برای بار دوم ببینند که کسی پول شان را برداشته، دیگر به هیچ وجه ازحرف خود بر نمی گردند، در عقیده ی خود راسخ تر می شوند و قضاوت شان نسبت به آن فرد کاملاً تثبیت می شود. تمامی مثال های فوق بیانگر این مسئله هستند که هر جا نام بیماری به میان می آید، عواملی به جز تجربیات روزمره ی فردی در ایجاد آن دخالت دارند. اگرچه در برخی موارد عوامل محیطی موجب تشدید علائم و شرایط یک بیماری می شوند، اما این عوامل قادر نیستند باعث بروز بیماری شوند یا علت اصلی بیماری تلقی گردند. لذا عوامل محیطی در هر بیماری روان پزشکی نقشی جانبی دارند و بدبینی به عنوان یک بیماری از این قانون مستثنا نیست.


زمان انتشار : 1394/2/15
تعداد بازدید : 3105
نویسنده : مدیر