عزت نفس

عزت نفس با خود پنداره و خودکارائی ارتباط نزدیک دارد. عزت نفس یعنی وقتی کودکان از ارزش، توانائی ها و دستاوردهایش آگاه شود، به خود مثبت نگاه کند یا منفی. تصور کودکان در مورد خودشان عزت نفس آنهاست. عزت نفس علاقه و احترام آنان به خودشان است. مثبت بودن خود با توانمندی در پذیرش اجتماعی، سازگاری رفتاری در مدرسه و تظاهرات رفتاری عزت نفس رابطه دارد. علاوه بر این دلبستگی مادر- کودک نیز با مثبت بودن خود ارتباط مثبتی دارد.

در حالی که میکلانژ به آخرین سالهای زندگی اش نزدیک می شد، او کاری را شروع کرد که به اعتقاد بیشتر مردم مهمترین کار دوران زندگی او بود (فلورنتین پیتا). پس از یک دهه کار طاقت فرسا، روزی او وارد کارگاه هنری خود شد و با یک چکش تیز بر روی مجسمه کوبید. قبل از اینکه همکارانش مانع او شوند، او دست و پاهای مجسمه را شکسته بود و تقریباً آن را قطعه قطعه کرده بود. چرا میکلانژ سعی داشت یکی از بزرگترین آثار هنری خود را خراب کند؟ مجسمه ای که یکی از بزرگترین و بهترین کارهای او در دوران رنسانس به حساب می آمد. میکلانژ که در سالهای آخر زندگی خود احساس دلسردی و تنهائی می کرد، او احساس وسواس و کمال گرائی شدیدی داشت که این احساس او به خاطر نرسیدن وی به سطح توقع پدرش از او شدیدتر هم شد. زیرا پدرش کار او را شبیه به کار یک کارگر، یک کار فیزیکی می دانست. به نظر می رسد که میکلانژ مشکلات مربوط به عزت نفس داشته بود. آیا این عزت نفس پائین میکلانژ برای شخصی به سن و سال او طبیعی است؟ آیا او احتمالاً دچار نوعی خود تردیدی در طول زندگی اش نشده است؟ با دستیابی به گروهی از شواهد می توان به این گونه سؤالات پاسخ داد.

بعد از چند دهه بحث و گفتگو، بالأخره دانشمندان بر سر چگونگی تغییر اعتماد به نفس از کودکی تا بزرگسالی به توافق رسیده اند. ما در اینجا بر روی دو شکل مختلف این تغییرات تأکید داریم:

الف) تغییرات هنجاری در عزت نفس که نشانگر این موضوع است که به طور متوسط عزت نفس افراد در طول زمان کاهش پیدا می کند یا افزایش.

ب) پایداری تفاوت های فردی در عزت نفس، که نشانگر میزان حفظ شدن یا باقی ماندن توقعات فردی در طول زمان می باشد ( رابینز و ترزنسنیوسکی، 2005).

خط سیر هنجاری  عزت نفس در طول دوره زندگی

همینطور که ما زندگی را تجربه می کنیم عزت نفس ما خواه ناخواه به اوج رسیده و فرو می افتد. این تغییرات ایجاد شده در عزت نفس نشانگر وجود تغییرات در محیط پیرامون شخص و نیز وجود تغییرات بالیدگی از قبیل بلوغ جنسی و نیز کاهش میزان ادراک در سن پیری می باشد. وقتی اکثر افراد در یک سن مشابه این تغییرات را تجربه می کنند و از سوی دیگر این تغییرات همه ی افراد را به یک صورت تحت تأثیر قرار می دهد، بنابراین این تغییرات ایجاد یک سری دگرگونی های هنجاری را در عزت نفس افراد ایجاد می کند.

یافته های بدست آمده از سه تحقیق مختلفی که اخیراً انجام گرفته است، بررسی بسیار پیچیده 86 مقاله منتشر شده (تونگ و کمپبل، 2001) به همراه تحقیقات مقطعی انجام گرفته در مورد افراد 9 تا 90 ساله (رابینز و همکاران، 2002) و نیز نتایج بدست آمده از انجام یک تحقیق طولی در مورد افراد 25 تا 96 ساله (ترزنسنیوسکی و رابینز، 2004) طرحی از خط سیر هنجاری عزت نفس در طول دوران زندگی را برای ما ترسیم می کند. در زیر ما به  طور خلاصه به بررسی تغییرات اساسی بوجود آمده از دوران کودکی تا پیری می پردازیم.

دوران کودکی

بچه ها در اوایل کودکی از عزت نفس بالایی برخوردار هستند که کم کم در طول دوره کودکی رو به کاهش می رود. محققین به این نتیجه رسیده اند که کودکان از عزت نفس بالایی برخوردار هستند زیرا نظر آنها در مورد خودشان به طور غیر واقع بینانه مثبت است. همینطور که کودکان از لحاظ شناختی رشد می کنند، شروع می کنند ارزیابی هایشان را از خودشان بر پایه بازخوردهای خارجی و مقایسات اجتماعی بنا کنند و بنابراین آنها کم کم به ارزیابی صحیح تر و متعادل تری از قابلیت های تحصیلی، مهارت های اجتماعی و جذابیت ظاهری و نیز دیگر خصوصیات شخصی خود دست می یابند. برای مثال همینطور که بچه ها از پیش دبستانی به ابتدایی می روند، بازخوردهای منفی بیشتری از معلمان، والدین و همسالان خود دریافت می کنند و بنابراین ارزیابی آنها از خودشان منفی تر خواهد شد (رابینز و ترزنسنیوسکی، 2005).

دوران نوجوانی

عزت نفس رفته رفته در طول دوره نوجوانی کاهش می یابد. محققین این کاهش عزت نفس در دوره نوجوانی را به تصویر بدن و دیگر مشکلات همراه با بلوغ جنسی، ایجاد قابلیت تفکر مطلق در مورد خود شخص و آینده وی نسبت می دهند. علاوه بر این در این دوران، انتقال از مدرسه راهنمایی به دوران چالش انگیزتر دبیرستان و نیز انتقال به بافت پیچیده اجتماعی کلاس سوم دبیرستان می تواند بر روی کاهش عزت نفس در نوجوانان مؤثر باشد (همان منبع).

دوران بزرگسالی

عزت نفس رفته رفته در دوران بزرگسالی افزایش می یابد. بعضی اوقات در اواخر 60 سالگی این عزت نفس به بالاترین سطح خود می رسد. در طول دوره بزرگسالی، اشخاص روز به روز از لحاظ قدرت و موقعیت اجتماعی به مراحلی دست می یابند که ممکن است احساس ارزش خود را در آنها تقویت کنند. بسیاری از نظریه پردازان معتقدند که مشخصه میانسالی این است که در این دوران شخص به اوج موفقیت، مهارت و کنترل بر خود و محیط خود دست می یابد (مانند اریکسون، 1985).

 تغییرات شخصیتی که در طول دوران بزرگسالی رخ می دهد سطوح بالایی از بلوغ و تطبیق یا سازش پذیری را ایجاد می کند. این موضوع از روی سطوح بالاتر هوشیاری شخص در این سنین و نیز پایایی احساس بالاتر وی در این سنین قابل تشخیص می باشد (ترزنسنیوسکی، رابینز، رابرتس و کاسپی، 2004).

دوران پیری

عزت نفس در دوران پیری کاهش می یابد. مطالعاتی که در مورد عزت نفس در سنین پیری انجام گرفته است نشان می دهد که در حدود 70 سالگی عزت نفس شخص به طور ناگهانی کاهش  می یابد (تقریباً همان سنی که  در آن میکلانژ کار خود را بر روی فلورنتین پیتا شروع کرد). این کاهش می تواند در اثر تلاقی دراماتیک تغییراتی باشد که در سنین پیری اتفاق می افتد. تغییراتی از قبیل تغییرات ایجاد شده در نقش ها (مثلاً بازنشستگی)، خویشاوندی ها (مثلاً از دست دادن همسر)، عملکرد فیزیکی (مثلاً مشکلات مربوط به سلامتی) و به تنزل شخصی از لحاظ موقعیت اجتماعی-اقتصادی. این کاهش عزت نفس در دوران پیری می تواند نشانگر وجود نوعی دید فروتنانه تر، پیش پا افتاده تر و متعادل تر از خود دراین دوران باشد (اریکسون، 1985). این بدین معنی است که افراد پیرتر احتمالاً احساس عمیق خود در مورد ارزششان را حفظ می کنند، اما امتیازات مربوط به عزت نفس آنها پایین می آید، زیرا آنها تمایل زیادی به پذیرفتن اشتباهات و محدودیت های خود دارند و از طرف دیگر نیاز آنها به نشان دادن خودشان به دیگران در یک وضعیت مثبت کاهش می یابد. مشابه این موضوع، خود شیفتگی نیز در سن پیری کاهش می یابد (فاستر، کمپبل و تیونگ، 2003).

(ترجمه و تلخیص: دکتر کشاورز)

زمان انتشار : 1391/9/8
تعداد بازدید : 3472
نویسنده : مدیر