روانشناسی تكاملی و رفتار انسان
روانشناسی تكاملی در تبیین امور انسانی از جمله شكلگیری فوبیها، جفتگزینی، رفتار مواظبت از فرزندان، خشونت خانوادگی، نوعدوستی و رفتار اخلاقی، یادگیری زبان، پرخاشگری و جنگ، زنای با محارم، خودكشی، اجتناب از زنای با محارم و نیز مذهب بكار رفته است ( هرگنهان و السون 2005).
بهطور ویژه روانشناسی تكاملی این فرض را مطرح میسازد كه به رغم پیشرفتهای چشمگیر گونه انسان بخصوص در طول دویست سال گذشته ما انسانها هنوز محصول هزاران سال تكامل هستیم. بنابراین مانند بقیه حیوانات، ما نیز بعضی وقتها به حكم آمادگی ذاتیمان به بعضی محركها توجه میكنیم و بعضی را مورد بیتوجهی قرار میدهیم. ذهن ما بوسیله انتخاب طبیعی برای حل مسائل زیر كه اجداد شكارچی گردآورنده ما با آن روبرو بودهاند طراحی شده است. حل این مسائل لازمه انتقال ژنهای ماست. این مسائل عبارتند از:
1- اجتناب از مهاجمین
2- خوردن غذاهای مناسب
3- جذب جفت
4- ایجاد گروهها
5- خواندن ذهن دیگران
شكلگیری هراسها (فوبیها)
شكلگیری فوبی ویژگیهای خاصی دارند.
الف- در پاسخ بسیار حاد هستند.
ب- معمولا پس از یك مواجهه واحد بطور كامل ظاهر میشوند.
پ- به سختی میتوان آنها را خاموش كرد.
پدیدههایی كه بهطور ثابت این واكنشها را فرا میخوانند (مكانهای بسته، ارتفاعات، رعد و برق، آب جاری، مار و عنكبوت) شامل برخی خطرات بزرگ موجود در محیط باستانی نوع انساناند، در حالیكه تفنگ، چاقو، اتوموبیل شوك برقی و سایر پدیدهها بسیار خطرناكترند. تكنولوژی جوامع پیشرفته امروزی در ایجاد هراسها به ندرت مؤثرند. ما از مار میترسیم ولی از كابل برق كه از آن بسیار خطرناكتر است دچار هراس شدید نمیشویم(کریل و همکاران 2007). این ترسهای باستانی یك مرز اضافی را كه برای بقا ضروری بوده است فراهم آوردهاند. همنچنین بیگانه هراسی یا ترس از غریبهها به گفته روانشناسان از تمایل نخستین انسان برای متمایز ساختن اعضای گروه خودی (قبیله، دهكده، ایل) از افراد خارج از گروه خودی ناشی میشود. افراد غیرخودی بهعنوان دشمنان بالقوه تلقی میشوند.
از جمله آزمایشات انجام شده درباره زمینه تكاملی فوبیها میتوان به آزمایشات مینه کا (1983) اشاره كرد.در این آزمایشات با استفاده از پخش ویدیو، بچهمیمونهای رزوسترس از مار را به سرعت از سایر میمونهایی كه از مار میترسند یاد می گیرند (همچنین در مورد كروكودیل). در حالیكه در مورد گلدان گل چنین ترسی با مشاهده منتــقل نمی شود (همچنین در مورد خرگوش) ( مک نالی 2002 ) .