خانوده مهمترین واحد اجتماعی است كه بوسیله ازدواج زن و مرد تشكیل می شود و با تولد فرزندان تكامل می یابد. امّا اینكه فرزندان چگونه پرورش یابند تا به این تناسل بقا ادامه دهند و صحت و سلامت جامعه را تأمین نمایند، خود زائیده ی تفكر، تلاش و روشهای تربیتی خانواده است بزهكاری در كودكان و نوجوانان هرچند می تواند به عوامل بسیار، ازجمله مشكلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و غیر وابسته باشد. امّا در گام نخست این خانواده است كه كودك را به مسیر صحیح هدایت می كند یا بستر گناه و جرم و انحراف را برای او مهیا می سازد انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تأثیر افكار، عقائد و رفتار اطرافیان قرار می گیرد و بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها الگوههایی را كه به نحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتاری خود قرار خواهد داد. به این ترتیب اگر با گسترش بزهكاری در كودكان و نوجوانان روبرو هستیم باید خانواده را بعنوان اولین كانال ورودی فرد به اجتماع مورد بررسی قرار دهیم و علل و انگیزه های اولیه را در آن جستجو نمائیم. كودكان و نوجوانان بزهكار معمولاً دارای والدین بسیار خشن و سخت گیر یا بسیار بی تفاوت و بی توجه هستند. عدم توجه و اهمیّت به نیازها و خواسته های جسمی و روحی كودك، ذهن و فكر او را مغشوش كرده و دچار ناآرامی و التهاب می نمایند. از طرفی خشونت ها، سرزنش و سركوفت های بی مورد، بی لیاقتی، سرخوردگی و در نهایت اضطراب دائمی را به ناخودآگاه فرد انتقال می دهد. در چنین وضعیتی كودك كه جایگاه مشخصی برای خود در خانواده نمی یابد كم كم از حالت عادی خارج شده و به اعمالی روی می آورد تا شاید از این طریق توجه دیگران را به خود معطوف دارد. برای كودك در این مرحله زیاد مهم نیست كه این امر دارای نتایج مثبت و یا منفی هستند بلكه آنچه برای او حائز اهمیّت است فقط نیاز به نگاه و توجه دیگران است كه در اثر كمبودهای عاطفی در وجود او ریشه دوانده و او را وادار به چنین كارهایی كرده است. برخی از والدین در ایجاد ارتباط بین افراد خانواده دچار خطا و اشتباهاتی می گردند كه بعضاً غیر قابل جبران است. وضعیت و شرایط متفاوت بین دختران و پسران یك خانواده، طرز فكر والدین در مورد تك تك آنها و ارتباطی كه بین فرزندان حاكم است در استواری یا تزلزل بنیاد خانواده مؤثر است. تبعیض بین فرزندان از لحاظ سن، جنس، استعداد و توانائیها، عاملی است كه كودكان و نوجوانان را به فكر می برد و چون به دلیل قانع كننده ای نمی رسند وادار به ارتكاب جرم می شوند. اگر پدر و مادر از سنین پیش از دبستان كودك را تحت آموزشهای صحیح و پیش بینی شده قرار دهند و مراحل مختلف تحصیلی، تكیه گاه و مشاوری مناسب برای او باشند، خواهند توانست همگام با شناخت نقاط ضعف و قوّت آنان، یاری رسان و مددكار واقعی فرزند خود باشند. سردی و نابسامانی خانواده، هرج و مرج و بی انضباطی و پایبند نبودن به اجرای قانون، كوتاهی در انجام وظایف و مسئولیت های اعضاء در كنار فقدان روحیه اخلاق و تربیت اسلامی از دیگر عوامل روی آوردن فرزندان به بزهكاری است. در مورد نقش اعتیاد و عوارض وخیم آن در خانواده بحث های بسیار به میان آمده است. حتّی اگر والدین از نظر اقتصادی زندگی مرفهی را برای فرزندان بوجود آورند امّا خود معتاد به موادمخدر یا الكل باشند باز هم عوارض ناشی از این اعتیاد باعث ایجاد سستی زنجیره خانواده و جدایی تك تك حلقه های آن می گردد. بررسی دانشمندان آسیب شناسی نشان می دهد كه حاصل اعتیاد والدین، تقلید، سردی كانون خانواده و تباهی آن و سستی پیوند عاطفی است. همچنین عوارض ناشی از این آلودگی و تباهكاری والدین برای اطفال و نوجوان، بدآموزی و تقلید ناروا، احساس شرمساری، نابسامانی زندگی، انحراف و سرانجام منجر به ارتكاب جرم خواهد شد. گاهی كسانی كه در خانه مورد تقلید كودكان قرار گیرند، با عكس العملهای نامناسب و پاسخهای بی ربط کودک را ترسانده و زمینه انحراف روحی و فكری فرزندان را بوجود می آورند. در زمینه تقلید، شاید دختران كمتر از پسران دچار مشكل باشند. دختران از بدو تولد تا زمان ازدواج در كنار مادر و تحت آموزش و تربیت همه جانبه وی قرار دارند. امّا در مورد پسران وضع متفاوت است چراكه آنها در سنین اولیّه تحت تأثیر مادر و پس از آن ناچار به همانند سازی و تقلید از رفتار پدر هستند و در واقع نیاز به تغییر الگوی مردانه دارند. نقش والدین در این مورد تنها در الگوی مناسب بودن خلاصه نمی شود بلكه آنها باید سعی كنند به هنگام بروز هر تغییری زمینه را برای عواقب ناشی از این تغییر آماده سازند. برخی مواقع مشكلات روانی و ناسازگاری كودك ناشی از كمبود محبت و سایر امكانات نیست بلكه مراقبت و محبّت افراطی والدین نیز مشكل آفرین است. والدینی كه در محبّت ورزیدن به فرزندان از حدّ اعتدال گذشته و زیاده روی می نمایند ناخواسته زمینه انحراف كودكان خود را فراهم می كنند. چراكه بدینوسیله حسّ استقلال كودك را كاهش می دهند و او را در برابر مشكلات و ناملایمات زندگی فردی فاقد تحمّل و كم طاقت بار می آورند. از اینرو شخص در مواجهه با موانع طبیعی زندگی به جای صبر و جستجوی راه حل منطقی به حل مسئله از ساده ترین و سریعترین راه روی می آورد، حتّی اگر این راه نادرست و غلط باشد و او را مرتكب جرم نماید تا بدینوسیله حقوق دیگران را زیر پای بگذارد. در دوران بلوغ، سركشی، ناسازگاری و بر آشفتگی از پدیده های رایج در نوجوانان است ولی در عین حال آنها به دلیل وجدان اخلاقی زنده و فعال نمی توانند در برابر كجرویهای خود بی تفاوت باشند. بزرگترین حامی و پناهگاه نوجوانان در این دوران بحرانی، خانواده است. اگر خانواده نتواند این وظیفه را بدرستی انجام دهد، فرزندان از حوزه جذب والدین دور می شوند و تحت تأثیر عوامل محیطی قرار می گیرند و چه بسا به انحراف كشیده شوند. توجه به اختلاف نسلها از نظر عقاید و رفتار، ایجاد رابطه صمیمانه با فرزندان، خودداری از سركوبی آزادی، پرورش روحیه آزادمنشی و احترام به شخصیّت فرزندان، لازمه روشهای تربیتی خانواده است. نصیحت ها و پند دادن های مداوم، زیاده روی در انتقاد، قاطع نبودن، جدیّت و مدیریت افراطی نیز آنها را به لجاجت، گستاخی و ستیزه جویی وا می دارد. از اینرو والدین باید ضمن احترام به شخصیت در محیط خانواده و خانه و در جمع فرزندان، اجازه گستاخی به آنها ندهد و با پرورش حسّ اعتماد به نفس، اعمال عدالت، تشویق مناسب و ترغیب جنبه های مثبت فرزندان در موفقیّت و سعادت آنها بكوشند. از مهمترین و جدّی ترین مشكلات در سنین نوجوانی مسئله جنسی است كه علاوه بر بعد غریزی دارای جنبه روانی نیز هست. این تمایل در نوجوانان اگر به روش صحیح كنترل و مهار نشود آسیب های غیر قابل جبران را به دنبال خواهد داشت. والدین باید در این مورد به پیشگیری، بیشتر از درمان توجه داشته باشند و به نوجوانان كمك كنند تا از اوقات فراغت خود استفاده صحیح نمایند. امروزه سرگرمیهای مضّر و خطرناكی كه شعله های هوس و شهوت را در نوجوانان دامن می زنند بسیار است به علاوه دوستان دوره نوجوانی نیز عوامل مهمی در تعیین سرنوشت انسان محسوب می شوند. اغلب نوجوانان بزهكار و مجرم اولیّن قدم های انحرافی را به كمك دوستان ناباب و ناشایست برداشته اند و سپس در سراشیبی سقوط قرار می گیرند ضمن اینكه چنین افرادی از اقشار بی اعتقاد و ناآشنا با ارزشهای دینی و اخلاقی هستند. بسیاری از نوجوانان با وجود انحرافات گوناگون وقتی كه از نظر مذهبی به مرتبه ای شایسته رسیده اند، به راحتی نجات یافته و زندگی پاك و سالمی را آغاز كرده اند. بنابراین با توجه به دوره شكل گیری اعتقادات در نوجوانی، خانواده باید دین را بعنوان نظامی همه جانبه و فلسفه ای روشن برای زندگی به فرزندان آموزش دهد و از طریق انس با خدا آنها را به رضایت و خشنودی برساند و از قید اضطراب های درونی برهاند. بطور خلاصه می توان گفت یكی از عوامل مهم تكوین و تغییر انسان شرایط مختلف طبیعی از قبیل: زمان، مكان و محیط اجتماعی است. در بسیاری موارد با تغییر شرایط خانواده و فراهم نمودن محیط تربیتی مساعد و مناسب می توان رفتار، افكار و خصلت های فرزندان را در دامان مادران شایسته و زیر چتر حمایت پدران اندیشمند با تأمین صحیح نیازها و تكریم شخصیت آنان از خطر محیط های فاسد مصون نگاه داشت. همچنین مسئولیت دادن و دعوت به رعایت ارزشهای اخلاقی، پرورش ایمان و نیروی عقلانی، و نیز تشویق و تنبیه مناسب بعنوان آخرین راه، خانواده را برای سعادت فرزندان و دور نگاهداشتن آنان از مسیر انحراف و عصیان یاری می كند.